هلاکت 3 عضو داعش توسط وزارت اطلاعات

هلاکت 3 عضو داعش توسط وزارت اطلاعات

به گزارش میهن گرام :معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور ایران می‎‏گوید یک تیم تروریستی سه‌نفره که قصد داشتند از مرزهای غربی وارد ایران شوند، شناسایی شدند.

داعش در ایران

حسین ذوالفقاری این خبر را در جمع خبرنگاران اعلام کرد و افزود: «پیگیری و ردیابی ورود این تیم تروریستی به اطلاع سربازان گمنام امام زمان(عج) رسید و با هوشیاری وزارت اطلاعات این تیم سه نفره منهدم شد.»

معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور همچنین به شناسایی ده‌ها گروه تروریستی در بازه زمانی اربعین در عراق اشاره کرد و گفت: «حدود ۲۰ تیم تروریستی متشکل از گروهک تکفیری داعش خود را برای بازه زمانی اربعین تجهیز کرده بودند و قصد عملیات تروریستی داشتند که با زیرکی و هوشیاری نیروهای عراقی برنامه‌های آن‎ها خنثی شد.»

ذوالفقاری افزود: «البته عده‌ای از تروریست‌ها که فضا را مساعد ندیدند حتی جرأت و توان ورود را پیدا نکردند و متاسفانه حادثه آخر که در حله عراق ایجاد شد و منجر به شهادت تعدادی از زائران شد سه روز پس از برگزاری مراسم اربعین صورت گرفت.»

وی تصریح کرد: «به هر حال تأمین امنیت ۲۰ میلیون جمعیت در یک بازه زمانی تقریباً ۲۰ روزه و در کشوری که تروریست‌های تکفیری در بخش‎هایی از آن حضور دارند صورت گرفت که این کاری بزرگ و سنگین بود.»

داعش در ایران

تعبیر خواب خاکستر مثبت تعبیر خواب خفاش

تعبیر خواب خاکستر مثبت تعبیر خواب خفاش

عکس خفن

تعبیر خواب - خاکستر
محمدبن سیرین گوید: خاکستر، مال باطل است از قِبَل سلطان، که بر کسی باقی بماند. اگر بیند خاکستر جمع کرد و باطل شد، دلیل که مال از سلطان جمع کند و به وی نماند و بعضی از معبران گویند: علمی حاصل کند که در وی هیچ خیر و نفع نباشد. حضرت امام جعفر صادق فرماید: دیدن خاکستر درخواب بر نه وجه است... 
اول: عامل ناپذیرفته. دوم: مال حرام. سوم: کلام باطل. چهارم: خصومت. پنجم: فسق. ششم: مکر. هفتم: حسادت. هشتم: پشیمانی. نهم: کاری که اندر آن خیری نباشد

تعبیر خواب - خفاش
دیدن خفاش در خواب شئامت دارد و از موش و جوجه تیغی بد تر است. دیدن خفاش در خواب نه فقط برای بیننده خواب بد است بل که روی زندگی اطرافیانش نیز اثر می نهد. اگر در خواب دیدید که خفاش را کشتید بر دشمن چیره می شوید اما باقی گذاشتن جسد خفاش خودش ابتلا و بلا است و لاشه خفاش خود گویای مصیبت است... 
اگر خفاش بچه کرده بود دشمنی است که ریشه دوانیده و انهدامش دشوار شده است. اگر در خواب ببینید خفاش یا بچه هایش را در کیسه ریخته و به جایی دور برده و آزاد کردید بهتر این است که آن ها را بکشید.

عکس های خفن

راه هایی برای بالا بردن سطح رابطه جنسی

راه هایی برای بالا بردن سطح رابطه جنسی

به گزارش سلامت نیوز به نقل از سلامت آنلاین، اختلاف سنی در برخی مواقع حالت" شکاف نسلی" به خود می گیرد و برای زوجینی که بیش از یک دهه با یکدیگر فاصله سنی دارند، مخاطرات زیادی به همراه دارد. ثبات و پختگی عاطفی، ویژکی های شخصیتی، اخلاقی و جسمی و حرکت برروی خط ثابتی از مدیریت هیجانی یکی از طرفین در مقابل ناپختگی و بی تجربگی های طرف مقابل، مهمترین عاملی است که کفه ترازوی ارتباط را در بیشتر ابعاد زندگی زناشویی تحت الشعاع قرار داده و نامتوازن می سازد.

رابطه جنسی

کهولت سن و زوال جسمی، احساس برتری و کامل بودن، موظف دانستن خود، زیر سوال بردن رفتارها و احساس مسئولیت نسبت به کنترل رفتارهای فرد کوچکتر و... از جمله نگرانی هایی است که معمولا گریبانگیر همسر " مسن تر" می شود و ترس از دست دادن همسر، دلزدگی و سرد شدن نسبت به روابط زناشویی، بی حوصلگی، تمایل به انزوا، احساس پشیمانی و خجالت از حضور در جمع و معرفی همسر به دوستان و آشنایان و ... مسائلی است که فرد کوچکتر مدام با آنها دست و پنجه نرم می کند.

اختلاف سنی بالای میان زوجین در بسیاری از مسائل خانوادگی بخصوص مسائل زناشویی و روابط جنسی زوج تاثیرگذار است، مثلا یکی از مشکلات، یائسگی زنانه و یائسگی مردانه است. معمولا هورمونهای زنانه در حدود۴۰ تا ۵۰ سالگی و هورمون‌های مردانه بعد از ۵۰ سالگی به حداقل می رسد و فرد را با پدیده ای به نام یائسگی مواجه می کند، حال اگر زنی بیش از ده سال با همسر خود تفاوت سنی داشته باشد، مواجهه با پیامدهای این امر، اجتناب ناپذیر خواهد بود، چه بسا زن هنوز جوان و در اوج هیجان جنسی خویش است، در حالی که همسرش توانایی برقراری رابطه جنسی نداشته و یا قادر نیست روابط جنسی متعددی با همسر خود داشته باشد، اگر چه عکس این موضوع هم صادق است، اختلاف سنی معکوس و بزرگتر بودن زن از مرد نیز، برقراری رابطه زناشویی زوج را به دلیل تغییرات فیزیولوژیکی رخ داده در بدن زن، دچار مشکل می کند. تفاوت انتظارات، عدم پذیرش و ناتوانی در اجابت نیازها باعث بروز مصائبی در خصوصی ترین رابطه بین زن و مرد می شود.

روشهایی برای بالا بردن سطح رابطه جنسی

رابطه جنسی یکی از ارکان مهم زندگی است و باید به صورت متقابل و مشارکتی صورت گیرد، معمولا افراد طی انجام رابطه جنسی همواره می کوشند تا با کسب بیشترین لذت برای خود، شریک جنسی شان را هم با انجام کارهایی مختلف به اوج لذت جنسی برسانند تا هر دو طرف از رابطه جنسی انجام شده نهایت رضایت را داشته باشند. اگر چه شاید ممکن است شما و همسرتان به دلیل اختلاف سنی زیاد، تفاوتها و مشکلاتی در شروع و خاتمه رابطه جنسی داشته باشید، اما باید بدانید این مساله، مشکل لاینحلی نیست، چه بسا شما و همسرتان می توانید با توسل به برخی از تدابیر درمانی پزشکی و روانشناختی بر این مهم فایق آیید. پیش از هر چیز، مراجعه به پزشک و در صورت لزوم دریافت درمانهای زیستی الزامی است اگر چه همزمان روان درمانی نیز مفید است. در ادامه به بررسی روش های افزایش کیفیت رابطه جنسی می پردازیم .

به دنبال برقراری رابطه جنسی باشید

متاسفانه برخی از زوجین درگیر با مشکلات جنسی، به جای حل مساله، صورت مساله را پاک می کنند و برای همیشه قید رابطه جنسی را می زنند و یا آن را محدود به فاصله زمانی طولانی می کنند، این درحالی است که برقراری رابطه جنسی بیشتر باعث افزایش حس اعتماد به نفس و سبب نزدیکی عاطفی بیشتر بین همسران می شود. برای ارتقاء کیفیت زندگی جنسی، بر همسران واجب است حداقل هفته ای یک بار به هوای صمیمت جنسی هم شده درکنار یکدیگر قرار بگیرند و به طریقی مناسب ولوغیر از برقراری از رابطه جنسی، از بودن در کنار یکدیگر، کسب لذت و آرامش کنند.

تصویر بدنی مثبت بر اعتماد به نفس جنسی تاثیرگذار است

تحقیقات نشان می دهند که اعتماد به نفس جنسی و احساس زن و مرد نسبت به اندام جنسی خود، بر کیفیت لذت جنسی تاثیرگذار است، هر چقدر فرد احساس مثبتی نسبت به تصویر بدنی خود داشته باشد، اعتماد به نفسش افزایش یافته و به همان میزان نیز از رابطه جنسی، احساس رضایت و خشنودی بیشتری خواهد داشت. بنابراین با افزایش اعتماد به نفس خویش، احتمال رسیدن به اوج لذت جنسی را افزایش دهید. بسیار مهم است که خودتان را بسیار دوست داشته باشید و طوری با خود رفتار کنید که دوست دارید، شریک جنسی تان با شما رفتار کند، در مورد خود و بدن خود، مثبت فکر کنید. یکی از طرق افزایش اعتماد به نفس، اطمینان از سلامت جنسی است، اگرچه شاید به خاطر کمی یا کهولت سن تفاوتهای مشهودی در کیفیت و کمیت رابطه جنسی تان قابل مشاهده کنید، اما یادتان باشد وقتی به لحاظ جنسی سالم هستید، بی تردید می توانید فعالیت های جنسی پویای متناسب با سن تان را هم بروز دهید.

به خودتان متکی باشید

علیرغم مهر و علاقه ای که همسرتان نسبت به شما دارد و یا تمامی تلاشی که برای ارضای شما می کند، باید بپذیرید که تحریکات و شور جنسی شما و همسرتان به هیچ وجه شبیه به هم نیست، به همین دلیل نیزکاملا غیرمنطقی است که انتظار داشته باشید هر زمان تحریک شدید، ایشان در اختیارتان باشد. لازم است یاد بگیرید که چطور گهگاه نیازهایتان را کنترل کنید، باید بتوانید با کمال اطمینان خاطراز خود و همسرتان، پذیرای این حقیقت در زمانهایی باشید که شما آمادگی رابطه جنسی دارید اما همسرتان ازاین وضعیت امتناع می کند، این مساله کاملا طبیعی است و شما چاره ای جز پذیرش ندارید. همانقدر که تلاش همسرتان برای درک شما و نیازهایتان بیشتر می شود، شما نیز باید بتوانید میزان درک خود از این تفاوتها را افزایش دهید. بخش اعظمی از این درک و پذیرش، وابستگی تام به اتکای گاه و بیگاه شما به خودتان و ارضای میل جنسی تان دارد، اگر اطمینان داشته باشید همسرتان واقعا دوست تان دارد و به شما توجه می کند، بطور حتم انجام این کار به سهولت و با کمترین تنش صورت خواهد گرفت.

گفتگو کنید

بی علاقگی و نارضایتی یکی از زوجین از رابطه جنسی، باعث بروز مشکلاتی در زندگی جنسی زوج و یا دیگر ابعاد زندگی مشترک شان می شود و متاسفانه بسیاری از همسران، فرار را بر قرار و پیدا کردن راه حلی و یا برطرف کردن مشکل ترجیح می دهند! اما توصیه می کنیم پیش از هر اقدام نامطلوبی، از خود بپرسید ناهماهنگی و ناسازگاری جنسی، تا چه حد کیفیت زندگی تان را تحت الشعاع قرار داده و برای بهبود و اصلاح آن چه باید انجام دهید؟ بهتر است در این باره با همسرتان گفتگو کنید تا ببینید که آیا ایشان اطلاع دارد که شما از رابطه جنسی تان با او ناراضی هستید؟ پیشنهاد می دهیم صحبت را به دعوا و مشاجره نکشانید و یا تمامی تقصیرها را به گردن او نیندازید، انتقاد نکنید، با کنایه حرف نزنید و هرگز به صورت یک تهدید طرح مساله کنید، فقط خیلی آرام به همسرتان بگویید بخاطر اختلافاتی که در روحیات جنسی تان وجود دارد، احساس رضایت نمی کنید؛ به طور کاملا صریح افکار خود ومیزان ناامیدی تان را با همسرتان در میان بگذارید، سپس فرصتی دوباره برای اصلاح و سازگار شدن به او بدهید و منتظر نتیجه آن بمانید.

به دنبال تنوع باشید

مهیج ترین فرد در رابطه جنسی هم اگر رابطه زناشویی برایش تکرار مکررات شود، دچار دلزدگی خواهد شد، برای جلوگیری از یکنواختی جنسی، باید کمی خلاق باشید و تنوع را وارد این رابطه کنید. بسیاری از همسران مستاصل، تماشای تصاویر و فیلم های پورنو را تنها راه فرار از حقیقت تلخ زندگی جنسی سرد و ایجاد تنوع در رابطه شان می دانند، در صورتی که فیلم های غیراخلاقی پورنو، تکنیک های غیرواقعی رابطه جنسی را که عمدتا بر مقاربت استوار است، به نمایش می گذارند که به واقع انجام هر یک از آن پوزیشن ها از توان یک فرد عادی خارج است و چیزی فراتر از واقعیت و موهوم است.
برای ایجاد شعف و تنوع در رابطه می توانید روشهای جدید نوازش ، پوزیشن ها و حرکات جدید را بیاموزید. توصیه می کنیم درمورد روش‌های تماسی مختلف تحقیق و مطالعه کنید، آنها را امتحان و تجربه کنید تا یاد بگیرید که چطور می توانید به همسرتان لذت بدهید و کسب لذت کنید.

از سوی دیگر، بیان تخیلات جنسی سبب بالا بردن سطح رابطه جنسی می شود. درباره افکاری که قبل از شروع رابطه جنسی به آنها فکر کرده اید و یا انجام کارهایی که هر دو طرف متمایل به انجامشان هستید، صحبت کنید و در صورت رضایت دوجانبه، آنها را انجام دهید. اگر فانتری های زیادی برای جالب تر و داغ کردن رابطه جنسی در ذهن تان دارید که ممکن است از جانب همسرتان مورد استقبال قرار نگیرد، توصیه می کنیم در نیمه راه تحریک، روشها، سبکها و خیالپردازی های جدید را امتحان کنید، چه بسا بهترین زمان برای صحبت کردن در این مورد و استقبال از پیشنهادتان، همان لحظه ای است که شریک جنسی تحریک شده و نمی تواند جلو ابراز احساسات خود را بگیرد. یادتان باشد هرگز به هنگام تحریک، پایتان را فراتر نگذارید و بی توجه به محدودیت ها و احترام به همسر، عمل نکنید زیرا همه اعتماد او را از دست خواهید داد. اطمینان دهی در مورد مرزبندی ها و عدم انحراف شما از اصول لازم و ضروری است، باید این نکته را همیشه به همسرتان یادآور شوید حرف زدن در مورد تخیلات جنسی به معنای انجام شان نیست و آنها همیشه در حد همان تخیل باقی خواهند ماند.

آرام باشید

تحقیقات نشان داده است بیش از 70 درصد استرس های کاری، شغلی، شخصی و اجتماعی بر زندگی جنسی افراد تاثیرگذار است و کم بودن میل جنسی نیز، احتمال رسیدن به ارگاسم را به حداقل می رساند، بنابراین برای بهبود رابطه جنسی و پویایی آن توصیه می کنیم مشکلات زندگی را پشت در اتاق خوابتان جا بگذارید و با اطمینان جنسی از یکدیگر به رختخواب وارد شوید.

رژیم غذایی تان را اصلاح کنید

مصرف مواد غذایی دریایی باعث بهبود عملکرد جنسی در هر دو جنس می شود، پیروی از رژیم های غذایی سرشار از میوه ها، سبزیجات، روغن زیتون و ماهی نیز بسیار مفید است. از سوی دیگر، مصرف الکل، سیگار، کافئین و بی تحرکی موجب بروز اختلال در عملکرد جنسی می شود و باید میزان مصرف موارد فوق را به حداقل رساند.

ورزش کنید

ورزش در بالا بردن سطح کیفیت رابطه های جنسی زوجین بسیار موثر است. انجام ورزشهایی مانند شنا، پیاده روی، دوچرخه سواری، دویدن،ورزش های شکم و... باعث تقویت قوای جنسی افراد می شود. تحقیقات نشان می دهند افرادی که در سنین بالای ۵۵ سال، دایما در حال ورزش هستند و فعالیت جنسی مرتبی دارند، از افراد جوانتر، خوش اندامتر و سالمترند و توانایی جنسی یک فرد ۴۰ ساله را نیز دارند. آنچه باید در پایان تاکید کرد این نکته مهم است که ارتباط زناشویی خود را در هر سنی با توجه به ویژگی های این دوران حفط کنید. بسیاری از طلاق های عاطفی و واقعی ریشه در عملکرد نادرست سلامت جنسی زوج ها دارد.
* مشاور خانواده

رابطه جنسی

تعبیر خواب پاچه به همراه خواب باغ

تعبیر خواب پاچه به همراه خواب باغ

پ

تعبیر خواب - پاچه
 محمد بن سیرین گوید: اگر کسی به خواب دید پاچه گوسفند همی خورد، دلیل که چیزی یا نعمتی بدو رسد، به قدر آن که خورده است. اگر بیند پاچه گاو همی خورد، دلیل که در آن سال او را فراخی و نعمت است بر اندازه خوردن او... 
جابرمغربی گوید: خوردن پاچه در خواب، دلیل است بر خوردن مال یتیمان به مقدار آن چه خورده است، خاصه چون بیند که خام می خورد.

تعبیر خواب باغ
۱ـ دیدن باغی پرگل با درختانی سبز در خواب ، نشانة آرامش فکری بسیار و آسایش است .

۲ـ دیدن سبزیجات در باغ ، علامت از دست دادن ثروت و آبرو است . اگر زنی چنین خوابی ببیند ، علامت آن است که در محیط خانواده اش شادی فراوان موج خواهد زد و به شهرت دست خواهد یافت .

۳ـ اگر دختری خواب ببیند با نامزد خود در باغی پر از بوته های گل و گیاه قدم می زند ، نشانة آن است که به شادمانی و ثروت دست خواهد یافت .

ب

ضرب المثل خر من از کرگی دم نداشت

ضرب المثل خر من از کرگی دم نداشت

عبارت مثلی بالا از طرف کسی اصطلاحاً اظهار می شود که از کیفیت قضاوت و داوری نومید شود و حکم محکمه را بر مجرای عدالت و بی نظری نبیند. در واقع چون محکمه را به مثابه دیوان بلخ ملاحظه می کند از طرح دعوی منصرف شده به ذکر ضرب المثل بالا متبادر می شود. این ضرب المثل رفته رفته عمومیت پیدا کرد و در حال حاضر به طور کلی هر گاه کسی از قصد و نیت خویش انصراف حاصل کرده باشد به آن تمسک و تمثیل می جوید.

اکنون ببینیم ریشه تاریخی آن چیست و خر این دراز گوش زحمتکش و بی آزار، چه نقشی در آن بازی می کند. همان طوری که در مقاله دیوان بلخ یادآور شد ریشه تاریخی ضرب المثل بالا هم مربوط به عصر زمان سلطان محمود غزنوی است که شهر بلخ از بزرگترین بلاد خراسان بزرگ بود و بلخیان از نعمت امنیت و آسایش به حد وفور برخوردار بوده اند.

تجربه نشان داد که اگر نعمت و آسایش توأم با تلاش و فعالیت نباشد آحاد و افراد مردم به سوی تن پروری و تن آسایی گرایش پیدا می کنند و لاجرم مفاسد اخلاقی و اجتماعی که لازمه عیش و عشرت و نوشخواری است در روح و جان آن ملت نفوذ و رسوخ می کند.
 

سکته بلخ در قرن چهارم و پنجم هجری چنان وضعی را داشته اند. همه و همه از حاکم گرفته تا سالار شهر و میرشب و کلانتر و محتسب و شحنه، حتی قاضی دیوان بلخ که علی القاعده باید حافظ نظم و قانون و حامی حقوق و ناموس مردم باشد در منجلاب فسا و تباهی مستغرق بوده اند.

در این تاریخ که مورد بحث و مقال است مرد فاسد جاه طلبی به نام ابوالقاسم غلجه صدر و قاضی القضات دیوان بلخ بود که با مأموران انتظامی و ضابطین دادگستری همدستی داشت و از هر گونه ظلم و ستم و زورگویی نسبت به افراد ضعیف و ناتوان دریغ نمی ورزید.

قضا را شخصی به نام مهرک که پسر یک نفر بازرگان بود و پس از مرگ پدر تمام مال و میراث را در راه مناهی و ملاهی بر باد داده بود بر اثر توصیه و سفارش مادرش نزد شمعون یهودی صراف ثروتمند بلخ رفت و از او مبلغ یک هزار درم وام خواست تا سرمایه و دستمایه کار خویش قرار دهد.

چون شمعون با پدر مهرک سابقه دوستی داشت حاضر شد مبلغ پانصد درم به مهرک قرض دهد و در سر سال مبلغ شش صد و پنجاه درم بگیرد. ضمناً از نظر محکم کاری در سند قید کرد: "چنانچه مهرک در موعد مقرر نتواند قرضش را بپردازد شمعون مجاز باشد پنج سیر از گوشت رانش را ببرد و به جای طلبش بردارد."

به همین ترتیب توافق به عمل آمد و مهرک با آن سرمایه استقراضی مشغول کسب و کار شد. اتفاقاً چون زرنگ و دست اندر کار تجارت و بازرگانی بود سود کلانی برد و سرمایه را چند برابر کرد ولی متأسفانه معاشران ناجنس که از پیش با او آشنا بودند دوباره به سراغش آمدند و هنوز سال به سر نرسیده بود که سود و سرمایه همه را از دستش خارج کردند.

شمعون مطالبه وجه کرد، مهرک نداشت که بدهد ولی چون راضی نبود گوشت بدنش بریده شود شکایت به دیوان بلخ بردند. شمعون برای آنکه زهر چشمی از سایر بدهکارانش بگیرد مهرک را که روزگاری اعتبار و احترام داشت از بازار پر جمعیت بلخ عبور داد. در بین راه خری که قماش و مال التجاره بارش کرده بودند در زیر بارگران از پای در افتاد و رهگذران به کمک خر و خرکچی شتافتند. مهرک برای آنکه کار خیری انجام دهد شاید وسیله نجات و خلاصی او از دست شمعون شود دم خر را گرفت و بازور وقت هر چه تمامتر به طرف بالا کشید. خر برنخاست ولی دمش کنده شد و در دست مهرک ماند.

خر کچی بنای داد و فریاد را گذاشت و برای اقامه دعوی و دادخواهی به دنبال شمعون و مهرک روان گردید.
مهرک بیچاره که وضع را چنین دید از هول و اضطراب به هر سو می دوید و راه فراری می جست تا بگریزد. در این فکر و اندیهش بود که در خانه ای را نیمه باز دید، همین که در را به شدت باز کرد تا داخل خانه شود زن صاحبخانه را که باردار و پا به ماه بود چنان تنه زد که به شدت اصابت، جنین افتاد و بچه سقط شد. شوهر آن زن که هفت سال قبل عروسی کرده بود و پس از نذر و نیازها تازه می خواست صاحب فرزند شود از این پیشامد غیر منتظره برافروخت و با مهرک درآویخت. مردم جمع شدند و او را نصیحت کردند که به جای نزاع و مجادله بیهوده به معیت دو نفر شاکی دیگر به دیوانخانه برود و به قاضی ابوالقاسم غلجه شکایت کند.

دسته جمعی به راه افتادند ولی مهرک دل توی دلش نبود واز بخت بد و حواس پرتی دم بریده الاغ را که به هر سو تکان می داد به چشم اسب تصادف کرده آن حیوان زبان بسته را از یک چشم نابینا کرد.

صاحب اسب که پسر کنیز خسوره امیر بلخ بود پس از جار و جنجال به جمع مدعیان پیوست و به جانب دارالقضا راهی گردیدند. در بین راه متهم بیچاره که محکومیتش را حتمی و قطعی می دانست در یک لحظه از غفلت همراهان استفاده کرد و از دیوار کوتاهی بالا رفت تا مگر در ورای آن راه ناگزیری بجوید. از قضای روزگار از بالای دیوار کوتاه که اتفاقاً از داخل باغ بسیار مرتفع بود بر روی شکم پیرمرد خفته ای افتاد و خفته از سنگینی بدن مهرک و هول حادثه ناگهانی در دم جان داد و پسرش به خونخواهی پدر با چهار نف مدعی دیگر هم عنان شده رهسپار دارالقضا گردیدند. نرسیده به دیوانخانه مرد خیراندیشی که از اول به دنبالش افتاده بود و سایه به سایه آنها می آمد سر در گوش مهرک کرد و گفت:"اگر می خواهی از شر و مزاحمت این عده شاکیان جوراجور خلاص شوی باید یک زرنگی به خرج دهی، و آن این است که زودتر از همه خودت را به قاضی القضات بلخ ابوالقاسم غلجه برسانی و قول و وعده انعامی دهی، شادی برائت حاصل کنی و یا اقلاً در محکومیت تو تخفیف کلی حاصل شود." مهرک گفت: "مرگ بعد از این همه جرمها و خطاها که از من سر زده چنین چیز امکان پذیر است؟" مرد خیراندیش جواب داد:"از این قاضی دیوان بلخ همه کار برمی آید زیرل پیچ و مهره حل و عقد مشکلات دست خودش است. پسر جان، مگر نمی دانی که اینها تخم و ترکه شریح قاضی هستند و به دنبال جاه و مال می روند نه حق و راست؟" مهرک تصدیق کرد و به دستور آن خیراندیش قبل از مدعیان، خود را پشت در اطاق قاضی رسانید و به خلوتگاه درون شد. اتفاقاً نیمروز گرمی بود و قاضی به خلوت بساط عیش و طرب گسترده با زیبا پسری به هم آمیخته بود. مهرک زیرک که انتظار چنین فرصتی را می کشید قدم واپس نهاد و با صدای بلند که به گوش قاضی برسد فریاد زد:

"حضرت قاضی سرگرم عبادت هستند؛ حال خوشی دارند و با خدا راز و نیاز می کنند؛ دست نگهدارید و حالشان را بر هم نزنید تا از نماز و عبادت فارغ شوند!!" قاضی ابوالقاسم غلجه چون حرفهای مهرک را شنید از زرنگی و کاردانی او خوشش آمد و با خاطری جمع کارش را انجام داد و بساط را جمع کرد، آن گاه مهرک را به درون خواس و گفت:"فرزند، تو کیستی و چه جاجتی داری؟" مهرک پس از تعظیم و دستبوسی گرفتاریهایش را یکایک بر شمرد و از قاضی در نجات و خلاص خویش استمداد کرد.

قاضی گفت:"چون یقین دارم که جوانی پخته و رازدار هستی و شتر را نادیده خواهی گرفت لذا از شکایت شاکیان باکی نداشته باش. هر حکمی بخواهی به نفع تو صادر خواهم کرد."

مهرک عرض کرد:"با اطمینان و پشتگرمی به عدالت و عنایت حضرت قاضی، شتر که هیچ، فیل را نیز نادیده خواهم گرفت!"
ساعتی بعد دارالقضا تشکیل شد و قاضی با ریش شانه زد و دستار مرتب و سجه در دست بر مسند قضاوت نشست و پس از بیان شرح مبسوطی مبنی بر خداپرستی و دین پروری و شرافت و عزت نفس و پاک نظری و بی طرفی خویش و بیزاری از جیفه دنیا! دیدگانش را به سقف اطاق محکمه دوخت و دعایی خواند و گفت:"خدایا بیامرز و ببر." آن گاه دستور داد شاکیان به نوبت جلو بیایند و شکایت خود را مطرح کنند. شاکیان پیش آمدند و جنایات مهرک را بر شمردند.

قاضی ابوالقاسم غلجه پس از اضغای بیانات شاکیان که جنایات مهرک را با آب و تاب تمام شرح داده بودند. لاحولی خواند و با آهنگی غلیظ که ویژه قاضیان کلاش و کهنه کار است به این شرح آغاز سخن کرد:

"رسم دادگاهها و محاضر قضایی است که مدعیان به ترتیب و جداگانه طرح دعوی کنند، به علاوه شما مدعیانید و این مرد- مهرک- در معرض اتهام است. متهم را جنایت محقق و مسلم نیست. اکنون باید به قضیه افترا که در محضر ما رخ داده و جرم مشهود است قبل از سایر مسایل رسیدگی شود مگر آنکه همگی از متهم و مدعیان توافق کنید که رسیدگی به این قضیه فعلاً مسکوت بماند، و البته می دانید که متهم در قضیه افترا مدعی است و شما متهم" پس از مدتی بحث و گفتگو عاقبت مقرر شد که جرم افترا نیز در صف جرایم دیگر منظور شود و جرمها را به ترتیب اهمیت رسیدگی کنند.

ابتدا موضوع طلب مشعون مطرح شد. شمعون سندی که از مهرک در دست داشت تقدیم و به عرض رسانید که به موجب این سند چون مهرم مبلغ شش صد و پنجاه درم بدهی خود را در سر سال تأدیه نکرده است پنج سیر از گوشت رانش به من تعلق دارد."

قاضی به مهرک گفت:"آیا این مرد راست می گوید؟"
مهرک جواب داد "بلی" قاضی لحظه ای درنگ کرد و آن گاه گفت:"اگر چه این داد و ستد شرعی نیست و از نظر مذهبی و اخلاقی کاری ناروا و احمقانه است مع ذالک من با تو همراهی می کنم تا حق و طلب خود را وصول کنی. این کارد و این هم ترازو، اما توجه داشته باش که دو کار نباید بشود: یکی آنکه قطره خونی ریخته نشود زیرا جزء قرار داد نیست. دیگر آنکه ذره ای از پنج سیر گوشت نباید کم یا زیاد شود، و گرنه شدیداً مجازات خواهی شد!"

شمعون گفت:"حضرت قاضی قربانت گردم، خودتان فکر کنید چگونه می توانم پنج سیر از گوشت رانش را بی کم و زیاد با کارد ببرم که حتی یک قطره خون هم ریخته نشود؟"

قاضی گفت:"چون قرار تعلیق به محال بستی پس حقی هم ندار و باید تاوان زحمتی که به این مرد داده او را از کار بیکار کردی به علاوه حق دیوانخانه را بپردازی و آزاد شوی!"

شمعون خواست داد و بیداد راه بیندازد که مأموران اجرا او را گرفتند و بعد از کتک مفصل به مبلغ شش صد و پنجاه درم غائله را ختم کردند که شمعون بابت تاوان مهرک و حق دیوانخانه و حق الزحمه مأموران دارالقضا بپردازد و خلاص شود!

پس از آن قضه قتل پیرمرد مطرح شد. مدعی پدر کشته با گریه و زاری عرض کرد: "پدر بیمارم در پای دیوار باغ خفته بود که این جوان مانند اجل معلق از بالای دیوار روی شکمش فرود آمد و مرا بی پدر کرد."

قاضی گفت:"اولاً غلط کردی آدم ناخوش را پای دیوار خوابانیدی که این اتفاق رخ دهد. ثانیاً حالا که این کار را کردی بگو ببینم پدرت چند سال داشت؟" عرض کرد هفتاد و دو سال.

قاضی از مهرک پرسید:"تو چند سال داری؟" گفت:"بیست و هشت سال". قاضی بدون تفکر و تأمل حکم خود را این طور انشاد کرد:

"قاتل مستحق قصاص و قصاص از جنس عمل است. نظر به اینکه متهم بیش از بیست و هشت سال ندارد جوان پدر مرده موظف است که چهل و چهار سال از متهم نگاهداری کند، مسکن و غذا و لباسش را تدارک ببیند و از او به خوبی مواظبت و پذیرایی کند تا هفتاد و دو ساله شود. آن وقت متهم را در پای همان دیوار و محل وقوع جرم بخواباند. سپس از بالای دیوار به همان کیفیت بر روی او جستن کند تا جانش درآید و مردم بلخ به عدالت ما امیدوار شوند!!"

خونخواه پدر چون حکم رأی قاضی را شنید از حق خویش صرف نظر کرد ولی قاضی گفت: "گذشت شما کافی نیست. از کجا که فردا برای پدرت وارث و مدعی دیگری پیدا نشود و علیه متهم اقامه دعوی نکند؟ باید وجه الضمان کافی بسپاری که خسارت احتمالی مدعی از آن محل تأمین شود!" این بگفت و شاکی بیچاره را برای پرداخت وجه الضمان و حق دیوانخانه به عمله سیاست سپرد.

سپس نوبت به مدعی سقط جنین رسید. جوان شاکی گفت:"هفت سال است ازدواج کرده ام و آرزوی فرزند داشتم که اتفاقاً چند ماه پیش این آرزو برآمد و همسرم باردار شد اما متاسفانه در حادثه امروز جنین افتاد و آرزوی چندساله ام را بر باد داد ."

قاضی اندیشمند ! تبسم ملیحی بر لب آورد و فرمود :" برای موضوعی به این سادگی چرا اینجا آمدید ؟ خودتان می توانستید دوستانه با هم کنار بیایید و دعوی را مرضی الطرفین خاتمه دهید تا وقت شریف ما ضایع نگردد !" جوان پرسید :" چطور دوستانه حل می شد ؟" حضرت قاضی فرمود :" قبلاً بگو ببینم جنین سقط شده پسر بود یا دختر ؟"

شاکی گفت :" با نهایت تاسف پسر بود ."

قاضی ابوالقاسم غلجه با حالت تبختر سری تکان داد و حکم محکمه را چنین انشاد فرمود :" در اصول قضا مقرر است :

لاضرر ولاضرار و از توابع حتمی قاعده مقرر این است که هرکس ضرری به دیگری وارد سازد از عهده غرامت آن برآید .

غرامت سقط جنین ، ایجاد جنین دیگر به علاوه تحمل و قبول مخارج آن است . مهرک محکوم است مخارج همسر شاکی را از لباس و غذا و مسکن و از امروز تا هنگامی که دوباره باردار و نزدیک به وضع حمل شود از مال خود بپردازد . بدیهی است زحمت ایجاد جنین جدید هم بر عهده متهم موصوف است که شخصاً باید تقبل کند!! چنانچه نوزاد پسر بود فبهاالمراد ، ولی اگر دختر بود بر محکوم فرض است که به همان سیاق به ایجاد جنین دیگر اقدام کند ! مرتبه دوم اگر نوزاد پسر بود شاکی یک دختر سود برده است ! ولی اگر باز هم دختر بود چون دو دختر برابر با یک پسر است دیگر دین و تکلیفی بر عهده محکوم نخواهد بود !!" شاکی فرزند باخته از هول و وحشت حکم قاضی لرزه بر اندامش افتاد و عرض کرد :" جناب عدالت پناهی ، این چه حکمی است که صادر فرمودید ؟"

قاضی جواب داد:"همین است که گفتم ذره ای از طریق انصاف و عدالت خارج نشوم!" شاکی گفت:"من از حق خودم گذشتم و عرضی ندارم. شاید مشیت الهی چنین اقتضا کرده که من فرزند نداشته باشم." قاضی فریاد زد:"خیره سر، کدام حق؟ استرداد دعوی قبل از صدور حکم است. وقتی حکم صادر شد فرار از تبعات آن منوط به توافق طرفین خواهد بود." سپس روی برگردانید و به مأموران دارالقضا فرمان داد که همسر شاکی را برای اجرای حکم در اختیار محکوم قرار دهند مگر آنکه شاکی از غرامت خسارت احتمالی محکوم برآید و حق دیوانخانه را نیز تأدیه نماید!

مأموران پس از گذشت شاکی و رضایت مهرک، حق دیوانخانه را به علاوه یک صد و پنجاه درم برای خودشان از آن بیچاره گرفتند و رهایش کردند.

چون قضه اسب کور مطرح شد و متهم به وقوع جرم اعتراف کرده بود دیگر تحقیق و اقامه شهود را لازم ندانست و بدون تأمل حکم قاضی دیوان بلخ به این شرح زیب صدور!

یافت: "مقرر می شود اسب مصدوم را از سر تا دم دو نیمه کنند و محکوم باید آن نیمه را که چشمش کور شده تصرف کند و قیمت مزبور را به مدعی بپردازد تا خسارتش جبران گردد!" مدعی که هاج و واج مانده بود و به زحمت دست و پایی جمع کرد و گفت: "جناب قاضی، اولاً این حیوان زبان بسته را چرا باید دو نیمه کرد؟ ثانیاً اسبی که دو نیمه شد لاشه ای بیش نیست در حالی که محکوم نصف قیمت را می پردازد."

قاضی با خونسردی جواب داد:"حکم عادلانه همین است که صادر شد. اگر حرفی دارید خارج از محضر قضا می توانید با یکدیگر کنار بیایید، فی المثل محکوم را راضی کنید که از حق خود درباره دو نیمه کردن اسب صرفنظر کند و در عوض قیمت نیمه معیوب آن را پرداخت نکند!" صاحب اسب که قافیه را تنگ دید عرض کرد:"جناب قاضی، مگر مرا نمی شناسید؟

من پسر کنیز خسوره امیر بلخ هستم"

قاضی گفت:"حالا که این طور است قیمت اسب و حق دیوانخانه را از همان شمعون بازرگان بگیرید و پول اسب را به شاکی بدهید تا کنیز خسوره امیر بلخ از حکم عادلانه ما خشنود و راضی باشد!"

صاحب خر دم کنده که در تمام این مدت شاهد و ناظر صحنه ها و قضاوتهای عجیب و غریب قاضی ابوالقاسم غلجه بود حساب کار خود را کرد و خواست از اطاق محکمه خارج شود که قاضی متوجه شد و گفت:"هنگام طرح دعوای شماست، می خواهی کجا بروی؟" صاحب خر عرض کرد:"عمر و عدالت حضرت قاضی دراز باد، شهود من در بیرون دیوانخانه منتظر هستند، می خواهم آنها را برای ادای شهادت به حضور آورم تا در کار قضاوت و اجرای عدالت تأخیری رخ ندهد!"
قاضی گفت:"متهم منکر وقوع جرم نیست که تا حاجت به اقامه شهود باشد. دستور می دهم شهود را مرخص کنند و شما برای ادای توضیحات آماده باشید زیرا امر قضا تعطیل بردار نیست!" خر جواب داد:

"اتفاقاً کسی که منکر وقوع جرم است من بیچاره فلک زده هستم که در خارج از عدالتخانه شهودی حاضرکردم تا شهادت حسن عینی بدهند که نه تنها مهرک دم خر مرا نکنده است بلکه خر من از کرگی دم نداشت و مانند انواع خران بی دم که در جهان به حد وفور یافت می شوند متولد گردیده است!"

قاضی گفت:"استرداد دعوی نیز احتیاج به اقامه شهود ندارد منتها چون با طرح دعوی مایه خسارت متهم شده اید غرامت بر عهده شماست و مقرر می شود خر بی دم را به علاوه مبلغی بابت غرامت نقصان دم به متهم تسلیم کنید تا سکنه بلخ به عدالت ما امیدوار شوند!!"

و این عبارت از آن زمان یعنی عصر غزنویان در افوه عامه صورت ضرب المثل پیدا کرده است.

ضرب المثل